اورفئوس یک افسانه است. یک پیامبر، موسیقیدان و شاعر افسانهای یونان باستان. در داستانها آمده میتوانست با چنگش (Lyra) روح همهی موجودات را شیفته کند و حتی بیجانها هم با موسیقی او جان میگرفتند و رامش میشدند.
اورفئوس برای نجات همسر از دسترفته و مُردهاش و بازگرداندن او، تا دنیای مردهها رفت و با موسیقیاش توانست هادس، خدای دنیای مردهها، را تحتتأثیر قرار دهد و به توافقی برسد تا او را برگرداند. توافق این بود که هیچ کدام از آن دو، موقع برگشتن به بالا و به دنیای زندهها، به عقب و به دنیای مردهها نگاه نکنند وگرنه هر دو میمیرند؛ امّا همسرش میانهی راه لحظهای برگشت و نگاهی انداخت ... اورفئوس بیخبر به بالا رسید و وقتی بالاخره جایی ایستادهبود که میتوانست پشتسرش را نگاه کند فهمید همسرش را بار دیگر از دست داده ...
من معتاد موسیقیام. لابهلای سبکهای مختلف گشت میزنم؛ گاهی موسیقی سنتی ایرانی، گاهی موسیقی متن، گاهی موسیقی Folk ( از آنها که معمولا یکی گیتار به دست روی صندلیاش نشسته و آهنگی خسته میخواند )، گاهی موسیقی پاپ ... گاهی شجریان گوش میدهم که از سماع میخواند و گاهی Coldplay که از ما سوا ؛ فارسی، انگلیسی، فرانسوی ... برایم فرقی ندارند. نمیدانم این سلیقهی گسترده از کجا آب خورده، ولی این آب حیات گوارای وجودش ... لذتش را میبرم و علاقهی خاص دیگری که دارم به اشتراک گذاشتن موسیقیای است که میشنوم.
سخت است آدم یکی را پیدا کند که با خودش «همنوا» باشد. من شانس داشتم. دو رفیق شفیقی که چند سالی است دوستیم، انصافا «همنوای» مناند. و یک روز، هر سهمان، بعد از چند سالی به اشتراک گذاشتن موسیقیهایی در جایی که کرکرهاش را ما بالا نکشیدهبودیم (و هیچ اجباری هم در آن به اشتراک گذاشتن نداشتیم ... صرفا علاقهای بود که ... بود ! ) به فکرمان زد که وقتش است خودمان آغاز کنیم ... وقتش است جدا شویم. وقتش است خودمان و آنهایی را که حاضرند « برای موسیقی» جمع شوند، جمع کنیم.
کانال تلگرام موسیقی Lyra جرقهای بوده که میخواهیم گُر بگیرد. عکسی که برای آن انتخاب کردیم، گویای رسالتمان است. مردی که گیتار به پشت از پلهها پایین میرود، اورفئوس مدرن است ... «موسیقی» است. که میرود رفتهها را، گذشتهها را، یادها را، نواها را، خندهها و گریهها را از عمق «احساس» بالا بکشد. او موفق نمیشود دوباره محققشان کند امّا چند لحظه از عطری که از آنها میتراود، مست میشود ... موسیقی همین است، قلابی برای احساساتی که دوست داریم بارها تجربه کنیم.
اتفاقا Lyra نام یک صورتفلکی هم هست؛ و M57 نام یک جرم آسمانی جاگرفته در آن؛ یک ستارهی در شُرُف مرگ، یک غول سرخ ... مرگ یک ستاره یعنی یا سیاهچاله شدن و مکیدن نور و یا مبدلشدن به جرمی به اسم کوتولهی سفید با کمترین حد نوردهی و M57 به سمت کوتولهی سفید میرود ... ولی در واقع، ستارههایی که چالهای برای سقوط نور نمیشوند، جاودانهاند. تمام نورهایی که تاباندهاند، تا بینهایت و ابد در فضا و زمان امتداد پیدا میکنند.
من یکی از سه ضلع این مثلث موسیقیاییام و ما در Lyra، جاودانگی صدا را جشن میگیریم ...
اگر شما هم اهل صدا هستید، خوشحال میشویم همسفرمان باشید.
لینک کانال تلگرامی موسیقی Lyra
پ.ن: برای آشنایی با سبک موسیقی «فولک» میتوانید سری به این پست از وبلاگ بزنید.