به اطرافم نگاه می‌کنم؛ به جماعت زخم‌خورده‌ای که دیگر در چارچوب‌ها جا نمی‌گیرند، به آن‌هایی که هرقدر هم خودشان را جمع کنند باز تکه‌ای از روحشان از چاردیواری‌های تعریف‌شده بیرون می‌زند؛ به آن‌هایی که هیبت ناجور بی‌قواره‌‌‌ای شده‌اند. همه روی مرزند، مرزی به نازکی یک طناب ... و باید تعادلشان را مقابل تماشاچیان حفظ کنند.

دانلود

پ.ن: این صدایِ بومِ شوم‌ه روی شاخه‌ها؛ یا نمای بومِ خون‌ه توی سایه‌ها؟