* این یادداشت در پانزدهم مرداد 1399 نوشتهشده و حالا منتشر میشود.
«چوب نروژی» (Norwegian Wood) پنجمین رمان هاروکی موراکامی، نویسندهی ژاپنی است که در دههی هشتاد میلادی منتشر شد. این کتاب داستان درهمتنیدگی آدمهاست. خیلیها آن را رمانی عاشقانه توصیف کردهاند، اما به نظر من رمان «انسانی» لقب بهتری است. بر خلاف سبک معمول موراکامی که وقایعی عجیب و خلاف عادت و منطق در آن اتفاق میافتند، چوب نروژی «این دنیایی» است؛ و به شکل اول شخص از پسری به نام تورو واتانابه تعریف میشود. روایت اول شخص و سبک واقعگرایانهی رمان، خیلی از خوانندگان را به گمان انداخته که شاید تورو همان موراکامی است و این رمان یک اتوبیوگرافی پنهان است؛ با این وجود خود موراکامی این فرضیه را انکار کرده.
چهار سال پیش بود که اسم «هاروکی موراکامی» روی جلد کتابی توجهم را به خود جلب کرد: «جنگل نروژی، هاروکی موراکامی، ترجمهی م. عمرانی» اسم نویسنده را اینجا و آنجا دیده و تعریف و تمجیدش را شنیدهبودم؛ کتاب را خریدم. هنوز هم به نظرم انتخابی بدی بود برای آغاز مطالعهی آثار موراکامی. وقتی کتاب را تمام کردم، با خودم گفتم دیگر کتابی از این نویسنده نمیخوانم.
شاید نزدیک به یک سال بعد، به طور اتفاقی مطلبی خواندم تحت عنوان «کتابهایی که نباید خواند!»؛ و این کتاب موراکامی در صدر لیست بود! کتاب به خاطر لیست بلندبالای ممیزیهایش، باید زیر بار حذفیات فراوانی میرفت تا مجوز گرفته و در قفسههای کتابفروشیهای ایران جا بگیرد؛ و این «جنگل نروژی»ِ م.عمرانی، در حالی چاپ شدهبود که مهدی غبرایی، مترجم کارکشتهی آثار موراکامی، ترجمهای از آن در وزارت ارشاد داشت که خاک میخورد و مجوز نمیگرفت؛ و م.عمرانی قید ممیزیها را زده و کتاب را چاپ کردهبود. حالا ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر نسخهی ترجمهی غبرایی (چوب نروژی) که دو سال بعد از «جنگل نروژی» چاپ شد، زیربار حذفیات نرفته؟ آیا این کتاب هم همان آش و همان کاسه است؟
جواب سؤال دوم منفی است. برای روشنشدن بخشی از تفاوتهای این دو ترجمه، بیایید پاراگراف اولِ کتاب در هر دو نسخه را با هم مقایسه کنیم و تفاوتهای قابل توجه را به کمک نسخهی انگلیسی حل و فصل کنیم:
ترجمهی م.عمرانی:
آن زمان 37 سال داشتم. در حالیکه هواپیمای 747 عظیمالجثه با نزدیک شدن به فرودگاه هامبورگ در مه غلیظی فرو میرفت، کمربند صندلیام را بستم. باران سرد ماه نوامبر زمین را در خود غرق میساخت و حال و هوای مناظر فنلاند را در ذهن تداهی میکرد: کارکنان فرودگاه با لباسهای ضدآب، ساختمان دور افتاده فرودگاه، بیلبورد BMW. خب-دوباره آلمان.
ترجمهی مهدی غبرایی:
37 ساله بودم و کمبرند ایمنی بسته که هواپیمای غولپیکر 747 از میان انبوه ابرها به طرف فرودگاه هامبورگ سرازیر شد. باران سرد نوامبر زمین را تر کردهبود و به همه چیز حال و هوای دلگیر چشمانداز فلاندری دادهبود: خدمهی زمینی با بارانیها، پرچمی بالای ساختمان کمارتفاع فرودگاه، یک تابلو تبلیغاتی بزرگ BMW. خب، باز آلمان.
روانتر بودن نثر مهدی غبرایی کاملا محسوس است و ضمنا تفاوت دو واژهی «فنلاند» و «فلاندر» خودنمایی میکند. در نسخهی انگلیسی کتاب اصطلاح «Flemish Landscape» به کار رفته. Flemish صفت نسبی برای Flanders است که اصطلاحا به ناحیهی شمالی بلژیک (که زبان محاورهایشان هلندی است) اطلاق میشود؛ بنابراین ترجمهی غبرایی صحیح است.
شاید واضحترین تفاوت بین دو نسخهی ترجمه، تفاوت در عنوان کتاب باشد. «Norwegian Wood» عنوان یکی از ترانههای گروه بیتلز است؛ و در واقع قصّهی کتاب از جایی شروع میشود که روای در فصل اول، این قطعه را از بلندگو میشنود. متن این ترانه حکایت مردی در بند علاقه به زنی است؛ و وقتی مرد سری به خانهی او میزند، زن با اشاره به اتاقش میپرسد:
Isn't it good, Norwegian wood?
دانلود ترانهی «چوب نروژی» از گروه بیتلز