آن روزها که هنوز شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های با محتوای اصطلاحا «مولّد انرژی مثبت» باب نبودند و کاغذ و مجله ارزان‌تر بود، مجله‌ی «موفقیت» (به سردبیری احمد حلّت) هم، مثل خیلی مجله‌های دیگر، مخاطبان بیشتری داشت. چند شماره‌ای در خانه‌ی خودمان یا اقواممان پیدا می‌شد و به طور اتفاقی، یکی دو بار به چشمم خورده‌بودند و چند شماره‌اش را صفحه‌زده و خوانده‌بودم. معمولا در یکی از چند صفحه‌‌ی اوّل هر شماره جمله‌ای بود که خیلی دوست داشتم:

یه روزی، یه جایی، یه جوری، یه کسی، یه چیزی، صبر داشته‌باش، صبر داشته‌باش ...

اولین‌بار که ترانه‌ی «به امید دیدار» (Farewell) باب دیلن را شنیدم، آنجا که دیلن طبق متن ترانه عزم رفتن کرده و دارد از محبوبش خداحافظی می‌کند و می‌خواند «ما روزی روزگاری دوباره همدیگه رو ملاقات می‌کنیم» (We'll meet another day another time)؛ یاد همان جمله‌ی مجله‌ی موفقیت افتادم. 

چهارمین پستِ این وبلاگ درباره‌ی فیلمی سینمایی بود که به آن تعلّق خاطر زیادی داشتم و ضمنا نقش مهمی در شکل‌دادن به علایق موسیقیایی‌ام بازی کرده‌بود. تماشای این فیلم برای خیلی از گیتاربه‌دوش‌های آوازه‌خوان و آن‌هایی که با آن دوران یا آهنگ‌های آن دوران خاطره داشتند هم، دلنشین و خوشایند بود.

به بهانه‌ی اکران این فیلم که «درون لویین دیویس» نام دارد، چند نفر از بازیگران فیلم و جمعی از خواننده‌های سبکی در موسیقی به نام «فولک»، کنسرتی به نام «روزی روزگاری» برگزار کردند که شاید بشود اسمش را یک «گردهمایی موسیقیایی» گذاشت. چندماه بعد، مستند این کنسرت در دسامبر سال 2013 میلادی منتشر شد و دو سال بعد از آن هم آلبوم اجراهای این کنسرت بیرون آمد. اخیرا توانستم هم مستند و هم آلبوم را از دل اینترنت بیرون بکشم و همین بهانه‌ای شد تا دوباره سراغ تماشای «درون لویین دیویس» بروم و آن پست وبلاگ را بازنویسی کنم.

پست «برای Inside Llewyn Davis» نونوار شده و در آن، قبل از پرداختن به خود فیلم، درباره‌ی چیستی سبک «فولک» نوشته‌ام که اگر برایتان جای سؤال است، می‌توانید سری بزنید. عجیب است که زمان چقدر ما را تغییر می‌دهد و وقتی این «پوست‌اندازی» به چشم می‌آید که به چند سال قبل برمی‌گردیم و بقایایِ خودِ آن سال‌هایمان را زیر و رو می‌کنیم. بعد از بازنویسی «برای Inside Llewyn Davis»؛ مدتی است که مشغول کشیدن دستی به سر و روی چند تا از پست‌های قدیمی وبلاگ هستم و یکی از نکات مثبت این سری بازنویسی‌ها، دیدن اثر گذر زمان است. یکی از تغییرات مثبت، روان‌تر شدن نوشتن بوده و اینکه قواعد ساختاری و نگارشی جملات را بیشتر رعایت می‌کنم؛ پس کاشته‌ی آن شهریور، آن روز و روزگار دور، در حال به بار نشستن است ... 

قطعه‌ی زیر که در این پست ضمیمه شده‌است،  Fare Thee Well (خدانگهدار) است. قطعه‌ای که اگر فیلم را دیده‌باشید، بیشتر از هر ترانه‌ی دیگر و به چند شکل آن را شنیده‌اید و در اصل، یک ترانه‌ی قدیمی و سنتی آمریکاست که قدیمی‌ترین نسخه‌ی ضبط‌شده از آن به سال 1909 میلادی برمی‌گردد. «خدانگهدار» بارها و توسط هنرمندان مختلفی از جمله «دِیو وَن رانک» (کسی که شخصیت لویین دیویس از او الهام گرفته‌شده) و «باب دیلن» اجرا شده‌است و به «ترانه‌ی دینک» (Dink's Song) معروف است. دینک همان زن سیاه‌پوستی بود که سال 1909، در حال شستن لباس‌های شوهرش در چادر، ترانه را خواند و جان لُمَکس (John Lomax)، از پیشگامان گردآوری و مطالعه‌ی موسیقی فولکلوُر آمریکا، آن را ضبط و ثبت کرد:

پ.ن: 
می‌توانید آلبوم موسیقی‌ متن «درون لویین دیویس» را از کانال تلگرامی Lyra (این لینک) دانلود کنید (لیست ترانه‌ها را در زیر مشاهده می‌کنید)؛ البته پنج قطعه‌ی انتخابی از آلبوم کنسرت «Another Day, Another Time» هم به عنوان هدیه در کنار سایر قطعاتِ آلبوم جا خوش کرده‌اند. 
این پست از بیست و یکم فروردین پیش‌نویس مانده‌بود تا اینکه در عزمی برای تمام کردن تعداد زیادی کار ناتمام، تکمیل شد. امیدوارم باقی پیش‌نویس‌های این چند مدت را هم قبل از گرم‌شدن دوباره‌ی سرم، تمام کنم.