صفحه را که بالا پایین می‌کنم می‌بینم چقدر قلب تیر خورده روی گچ این دیوار حک شده ... کنده‌کاری‌هایی در حال محو شدن. وقتش رسیده یک لبخند هم به یادگار بگذارم.

در گذرم، آرام آرام ... توفیقی اجباری نصیب شده و مدتی از جمع دوستان دور افتاده‌ام. تنها هستم ولی تنهایی نمی‌کشم. با خودم خلوت کرده‌ام. خوبم. غم هم هست، ولی کم است؛ خیلی کم. 

به یادگار، مرداد