سریال «اداره» (Office) یک Sitcom است که روزمرگیهای کارمندان یک ادارهی فروش کاغذ را به تصویر میکشد؛ شاید طرح کلی آن ملالآور و خستهکننده به نظر برسد ولی برعکس، شخصیت منحصر به فرد کارمندان و مدیران این اداره، تماشای تک تک قسمتها را لذتبخش میکند. داستان سریال حول محور یک یا دو شخصیت اصلی نمیچرخد و تعداد زیادی از کاراکترها دوستداشتنی هستند؛ طوری که وقتی در اواخر فصل هفتم، مایکل اسکات (که مدیر اداره بوده و محبوب دلهاست) بار و بندیلش را جمع میکند و میرود و شما انتظار دارید کیفیت سریال به شدت افت کند و دیگر حرفی برای گفتن و داستانی برای تعریف کردن نماند، در دو فصل باقیمانده، خصوصا فصل آخر غافلگیر میشوید.
کلی حال خوب مدیون این سریال هستم. کاش معادلات زندگی به همین سادگی بودند و میشد با لبخند حلشان کرد؛ شاید هم قلق سادهشدن، در تغییر زاویهی دید باشد؛ کمتر سخت گرفتن و بیشتر خندیدن: یک تیکِ «انجام شد» جلوی قسمت اول میزنم، قسمت دوم هنوز در لیست «آینده» است ... گمانم فعلا آدمِ قانع غمگینی شدهام (شاید هم غلو میکنم).
خلاصه خیال شیرینی است که سنگهایت را با محبوبت وابکنی، با او در مدار مدارا و علاقه بگردی، هر روز علیالطلوع با رضایت از خواب بیدار شوی، هم به کار و مسئولیتت برسی و هم بگو و بخند داشتهباشی. زیبایی غریبی در سادهترین آرزوها و رؤیاها پنهان است؛ و سریال Office آن را با چاشنی خنده به ما نشان میدهد.